۱۳۸۹ خرداد ۱۹, چهارشنبه

کجایی لامصب؟!

خیلی وقته که ندیدمش. اونقدر که دیگه جزئیات چهره اش دقیقاً یادم نیست. دیشب خوابشو دیدم. خواب دیدم من یجایی نشسته بودم که اون هم اومد کنارم نشست و سرش رو گذاشت رو پاهام. حالت کسی رو داشت که انگار گم شده یا مثلآ خانوادش مردن و تنها شده یا یه چیزی تو این مایه ها. هیچ حرفی نزد. من هم هیچ حرفی نزدم. فقط زیرچشمی نگاش می کردم که مطمئن بشم خودشه یا نه. یه مدت گذشت و بعدش متأسفانه کانال خواب من عوض شد و مشغول دیدن یه خواب دیگه شدم!
نمی دونم تعبیر اون خواب چیه (اگه اصلآ تعبیری داشته باشه) اما اینو می دونم که اون خواب باعث شد دوباره به یادش بیفتم و دپ بزنم. دلم واسش تنگ شده... خیلی.

* این پست رو تو تاریخ 7 خرداد 89 توی وبلاگ قبلیم نوشته بودم.

هیچ نظری موجود نیست: