
توی دوره بچگی یه فیلمی دیده بودم که درباره یه آدم سیاهپوست بود. از داستانش هیچی یادم نمونده بود اما یکی از صحنه های فیلم رو که یارو سیاهپوسته می خواست موهاش رو صاف کنه و یه چیزی به کله اش میمالید که سوزش شدید ایجاد می کرد رو با جزئیات کامل توی ذهنم داشتم. همیشه دوست داشتم بدونم اون صحنه واسه چه فیلمیه تا بشینم یه بار دیگه ببینمش. چند ساعت پیش هوس کردم بشینم یه فیلم ببینم. فیلمِ ندیده زیاد دارم. داشتم بین اونها می گشتم تا یکی رو انتخاب کنم که چشمم به فیلم مالکوم ایکس افتاد. چند سالی میشه که دارمِش اما هیچوقت حوصله نکرده بودم ببینمش. تصمیم گرفتم که همون رو ببینم. چند دقیقه از شروع فیلم نگذشته بود که دیدم بعله... همون فیلمیه که سالهاست تو کفِ اون بودم درحالی که از چند سال پیش توی آرشیو فیلمهام داشتمش.
فیلم خوبی بود... زمانش خیلی طولانیه (3 ساعت و ربع) و یه جاهایی کِسِل کننده می شد اما درکل خیلی باهاش حال کردم. اگه شما هم مثل من به فیلمهایی که از روی داستان واقعی ساخته شده اند علاقه دارید، پیشنهاد می کنم این فیلم رو حتمآ ببینید.
* این مطلب رو در تاریخ 19 آذر 88 توی وبلاگ قبلیم نوشته بودم.
فیلم خوبی بود... زمانش خیلی طولانیه (3 ساعت و ربع) و یه جاهایی کِسِل کننده می شد اما درکل خیلی باهاش حال کردم. اگه شما هم مثل من به فیلمهایی که از روی داستان واقعی ساخته شده اند علاقه دارید، پیشنهاد می کنم این فیلم رو حتمآ ببینید.
* این مطلب رو در تاریخ 19 آذر 88 توی وبلاگ قبلیم نوشته بودم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر